به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، کتاب «آخر شهید میشوی»؛ شهید صادق عدالت اکبری جلد پانزدهم از مجموعه مدافعان حرم و نوشته حسین شرفخانلو است که در انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است. انتشارات روایت فتح که در زمینه چاپ کتابهای دفاع مقدس خاطرات شهدا و ادبیات پایداری فعالیتهای گستردهای دارد، از زیر مجموعههای بنیاد فرهنگی روایت فتح است.
بنیاد فرهنگی روایت فتح متولی جشنوارههای بینالمللی فیلم مقاومت، جشنواره تئاتر مقاومت، جشنواره هنر مقاومت است و در حوزه های تئاتر و هنرهای نمایشی مستند سینما هنرهای تجسمی ادبیات و رسانه فعالیت دارد. کتاب آخر شهید میشوی شهید صادق عدالت اکبری روایاتی از زندگی و رشادتهای این شهید بزرگ مدافع حرم است.
در برشی از کتاب آمده است: «آن سال سر جمع چهار ماه بیشتر مدرسه نرفتیم، خیابان ها پر بود از سربازهای مسلح و مردمی که مبارزه و مقاومت شان داشت جواب می داد. توی آن شلوغی ها و بگیر و ببندها پدر مادرها دلشان راضی نمیشد بچه ها را بفرستند بیرون اگر چه بچه های هم داستان ما توی همان مدرسه و کلاس کار خودشان را می کردند و روزهایی که بنا بود تظاهرات شود کله صبح از خانه می زدند بیرون و تا ظهر پی پخش اعلامیه و رد و بدل کردن کتاب و نوار سخنرانی و شرکت در تظاهرات بودند صبح تا شب و شب تا صبح خیابانها و کوچه ها پر بود از صدای شعار و تکبیر و تیر و گلوله کلاسها یک خط در میان تشکیل میشد و روزهایی هم که کلاس ها دایر بود ظهر نشده مدرسه را تعطیل می کردند.
از دی ماه هم مدرسه ها عملا بسته شد تا بعد بهمن و اسفند و تعطیلات عید. اگر درست یادم مانده باشد محرم و صفر سالی که انقلاب شد، آذر و دی بود. دامنه تظاهرات هم داشت همه گیر میشد علم و کتل دسته های عزاداری هم آمده بودند وسط و آن سال برای اولین بار خانم ها هم افتادند دنبال دسته های شاخسی تا قبل آن سال خانمها از پنجره بالاخانه یا پشت بام خانه ها و فوق فوقش توی پیاده روها می ایستادند و دسته ها را تماشا می کردند؛ اما آن سال انقلاب قاطی مراسم عزای امام حسین الله شده بود و مردم دو کار را یک جا می کردند.
هم عزای امام شان را راه انداخته بودند هم برای رهبر در تبعیدشان نوحه می خواندند و دستگاه شاه را با دربار بیداد یزید قیاس می کردند که فرزندان امام حسین را به اسارت و تبعید برده بود دم شاه را می بستند به دم یزید ملعون که خواسته بود جلوی امام حسین الله و قیامش بایستد و فرزندانش را به اسیری و تبعید فرستاده بود.
محرم و صفر آن سال هیچ وقت دیگر تکرار نشد نه خودش و نه شعارهایش اصلا همه چیز سال پنجاه و هفت خاص خودش بود.»
نظر شما